بسم الله الرحمن الرحیم
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت ...
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت
دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت...
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت
الهم عجل لولیک الفرج
به امید ظهور مهدی صاحب زمان 3 صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
زمین دلتنگ و مهدى بیقرار است
فلک شیدا، پریشان روزگار است
دلا، آدینه شد، دلبر نیامد
غروب انتظارم سر نیامد
همه دلها پر از آه و غم و درد
همه آلالهها پژمرده و زرد
نفسها خسته و در دل خموشند
فغانها بىصدا و پرخروشند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت
در و دیوار دارد نقش ظلمت
شده پرپر گل مهر و محبّت
همه دلها شده سرشار نفرت
شده شام یتیمان، ناله و اشک
برد هرکس به کاخ دیگرى رشک
شده پژمرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در کوى گلزار
نشسته دیو بر دلهاى خفته
همه جا بذر نومیدى شکفته
زده زنگار بر آئین و مذهب
دمى، رویى ز شادی نیست یا رب
به اشک چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلهاى دربند
اگر نرگس ز هجرت زار زار است
شقایق تا قیامت داغدار است
خدا کند که مرا با خدت کنی آقا
زقید وبند معاصی رها کنی آقا
سلام خیلی خیلی زیبا بود.
بهشت نصیبتون....
یا حق
شاید جمعه ای دیگر.....
جمعه ای بود وگذشت و در حصار شایدها باز ماندیم!!
آنقدرها هم که گفتیم وشنیدیم منتظر نبودیم!!
اشتیاق آمدنت را فریاد زدیم ولی در هیاهوی زمان فراموش کردیم انتظار و عاشقی و دلدادگی
چگونه است
نوشتیم و سرودیم و خواندیم شعر هجرانت را ولی زندگیمان بی تو چه راحت گذشت!!
شنیدیم که یادمان هستی و از حال ما با خبری همت کردیم ولحظه ای مهربانیت را تصور کردیم
رمضان آمد و به نیمه رسید و گذشت و باز شمشیری بر فرق عدالت نشست و باز گفتیم
شاید جمعه ای دیگر....
ولی هر چه که هستیم غروب آدینه آئینه دلمان تار میشود و غربت تمامی وجودمان را میگیرد
شاید خود ندانیم چرا ولی دل بهانه ی تو را میگیرد و تورا میجوید