بشارت دین

حضرت علی(ع): آن کسی که پژوهش را استمرار نمی بخشد از درک دانش بی نصیب است ...

بشارت دین

حضرت علی(ع): آن کسی که پژوهش را استمرار نمی بخشد از درک دانش بی نصیب است ...

عظمت خالق را از زبان اسپرم بشنوید !!!

بسم الله الرحمن لرحیم

از بزرگترین شگفتی های خداوند را کامل بخوانید ...

عظمت خالق را از زبان اسپرم بشنوید

پیش از اینکه من به این دنیا بیایم، با 250.000.000 برادر و خواهر از پدر جدا شدم . این لشکر چند صد میلیونی، تنها چند ساعت می تواند زنده باشد؛ زیرا هر یک از ما نصف آدم هستیم و باید دنبال نصف دیگر بگردیم تا یک آدم ساخته شود. می گویند نصف دوم ما در بدن مادر پنهان شده است. ما را به آنجا بردند. ما بسیار کوچک بودیم؛ آنقدر که همه جمعیت 250 میلیونی ما تنها دو گرم وزن داشت. عجیب اینجاست که با این وزن ناچیز هر یک 23 گاوصندوق برداشته بودیم. درون آن ها چیز باور نکردنی بود. ما نمی دانستیم آنها چیست زیرا ما که خودمان را خلق نکرده بودیم. او که ما را خلق کرد فراموش نکرد که پرونده های قطور از رنگ چشم پدر و رنگ موی عمه و قد عمو و رنگ پوست پدر بزرگ و حتی طرز لبخند یکی دیگر از عمه ها را در آن جا بدهد .

فراموش نکنید این چیزهایی که گفتم فقط پنج مورد از مشخصات فامیل و نیاکان پدر بود و همه بار ما نبود. این پنج پرونده یا به عبارت صحیح تر پنج گنجینه، جزئی ناچیز از 30000 (داخل نطفه و تخمک تعداد 23 کروموزم است و درون این کروموزم ها 30 هزار ژن وجود دارد) گنجینه ای بود که باید مسیر طولانی را طی می کرد تا ما نیمه دوم خود را پیدا کنیم. من نمی توانستم باور کنم با آن وزن و حجمی که داشتیم بتوانیم چنین گنجینه ای گران بها را حمل کنیم.

من از خودم سؤال می کردم که اگر قرار است تنها یکی از ما به آن نیم دیگر برسیم، چرا یک سپاه چند صد میلیونی تدارک دیده شده است. ناگهان رگبار یک ماده اسیدی چندین میلیون نفر را کشت و فقط چند صد نفر را باقی گذاشت. در حیرت ماندیم که چرا مادر ما با این اسید ها ما را به رگبار بست. این چه طرز استقبالی است، مادر عزیز ؟

خلاصه ما چند صد نفری بودیم که از میان جنازه ها خود را نجات دادیم. بعدا متوجه شدیم که اگر این رگبار های اسیدی نبود میکروب های مادر ما را تکه تکه می کردند و در مدتی کوتاه می کشتند. خلاصه ما چند نفر در یک محیط تاریک زنده ماندیم و نمی دانستیم که نیمه دوممان کجاست. از همه بدتر اینکه نه پا داشتیم که با آن حرکت کنیم و نه دست که با او پاروبزنیم و مسیر طولانی را طی کنیم؛ ولی خداوندی که ما را خلق کرد یک دم بلند، مثل پارو برای ما گذاشت که با او بتوانیم حرکت کنیم. برای اینکه راحت حرکت کنیم دم ما را چندین برابر قد ما خلق کرده بود. در آن مسیر تاریک که نمی دانستیم از کدام طرف حرکت کنیم، نیمه دوم ما که آن را تخمک می نامند پیام های شیمیایی ای برای جذب می فرستاد که راه را گم نکنیم. ما تصور می کردیم که او خیلی فهمیده و با معرفت است که این پیام ها را برای ما مخابره می کند؛ ولی بعدا معلوم شد که او از ما خنگ تر بود. و از طرف دیگر مادر این پیام را نفرستاده بود؛ زیرا اصلا مادر ما غافلگیر شده بود و از با هم بودن ما به کلی بی خبر بود. آن وقت فهمیدیم زمانی که خالق یکتا ما را خلق کرد به او آموخته شد که پیام های شیمیایی را برای من بفرستد.

اسپرم در لوله فالوپ (لوله شیپور رحمی)

هر فعالیتی به تأمین انرژی نیاز دارد و برای طی کردن این مسیر طولانی در بدن کوچک ما انرژی ذخیره کرده بود که بتوانیم با آن مسیر را طی کنیم. متأسفانه نیمی از مسافت را که طی کردیم انرژی ذخیره شده ما پایان یافت. سرگردان بودم؛ چطور می توانستم راه را ادامه دهم؟ ناگهان دیدم مایعی که در آن شنا می کنیم پر از قند فروکتوز است؛ دقیقا همان سوختی که ما نیاز داریم. خلاصه از آن منبع انرژی سوخت گیری کردم و به پارو زدن ادامه دادیم.
در مسیر جسد عده ای از همراهان که جانشان را از دست داده بودند افتاده بود آنان یا در اثر اسیدی که روی ما ریخته شده بود و یا در اثر خستگی شدید ناشی از دوری مسافت جان خود را از دست داده بودند (ناگفته نماند که طی کردن مسیر ده کیلومتری برای اتومبیل مهم نیست؛ ولی برای یک مورچه طاقت فرساست). به هر حال مسیر را در تاریکی با هدایت آن فرکانس های شیمیایی طی کردیم.تعداد محدودی از ما به مقصد رسیدیم و بالأخره روی ماه او را دیدیم که هزاران بار از ما بزرگتر بود. بدون آن نمی توانم زنده بمانم؛ زیرا داخلش
23 کروموزوم است که در خود 30.000 گنجینه از صفات مادر، خاله ها، دائی ها و نیاکان مادر دارند. قرار است با این 30.000 گنجینه ای که من از نیاکان پدر به دست آورده ام یک انسان 46 کروموزومی درست کند.

متأسفانه اینجا با سه مشکل بزرگ روبرو شدم :
مشکل اول: چطور این پوسته سخت و محکم را سوراخ کنم ؟ می ترسم این کار طاقت فرسا اثر منفی بر گنجینه ها بگذارد اگر به یکی از 30000 گنجینه آسیب برسد، انسان ناقص به دنیا می آید. دقت کردم؛ دیدم دور تخمک دو لایه هست :
لایه اول: از مواد شیمیایی کشنده میکروب ها ساخته شده است که مخصوص دفاع از تخمک است در مقابل هجوم میکروب ها و غریبه ها.
لایه دوم: پوسته محکم تخمک است.
به علت بارگران بهایی که با خود داشتم، خالق یکتا برایم دو سپر محکم آفرید تا از آن گوهر کمیاب محافظت کنند وقتی نزدیک لایه اول شدم، سپر اول نوعی آنزیم ترشح کردکه لایه اول دفاعی را سوراخ کرد متأسفانه در اثر این برخود من سپر اول را از دست دادم. با تار و مار شدن سپر اول سپر دوم، مسئولیت سوراخ کردن لایه دوم، یعنی پوست تخمک را بر عهده گرفت و به کمک یک آنزیم دیوار آن را با موفقیت سوراخ کرد؛
مشکل دوم: اگر دم درازی که دارم با من وارد تخمک شود، مواد موجود در آن تأثیر منفی بر واکنش های آینده سی هزار گنجینه خواهند گذاشت و در اثر آن؛ یا تخمک فاسد می شود و یا مخلوقی جدید که هیچ شباهتی بها نسان ندارد به وجود خواهد آمد.
در این فکر بودم که دیدم ناگهان دم من کاملا قطع شد و بیرون تخمک افتاد و من به تنهایی با سی هزار گنیجنه سالم به مقصد رسیدم.
ایمان آوردم که این مراح دقیق انجام نمی شود، مگر با قدرت خالقی حکیم اوست که این دم را قطع کرد و اینکارها را با این ظرافت و حکمت و دقت هدایت می کند زیرا خودم پدرم و مادرم، در این کار عجیب و مهندسی فوق تصور نقشی نداشتیم؛
مشکل سوم: ترس آن را داشتم که نکند یکی دیگر از صدها برادر و خواهری که با من مسابقه می دادند و هنوز زنده بودند بتوانند وارد تخمک شوند. الآن که دو تا 23 گنیجینه به هم رسیدیم، مخلوقی به نام انسان درست می شود که دارای 46 کروموزوم است؛ اما اگر یکی دیگر از نطفه ها بتواند وارد تخمک شود، تعداد گنجینه ها 69 می شود، و این مخلوق جدید یا هشت پاست یا کرگدن. برای جلوگیری از این گونه فاجعه ها معلوم شد که پس از وارد شدن من به تخمک فورا ماده ای شیمیایی از آن خارج می شود و دیوار تخمک را پوشش می دهد تا مانع وارد شدن دیگر نطفه ها شود.این ماده شیمیایی آن قدر زیاد است که قسمتی از آن در خون مادر است، و قسمتی دیگر با ادرار مادر دفع می شود، که پزشکان با کشف آن در ادرار یا خون متوجه حامله بودن خانم ها می شوند. اینکار و فکر ایجاد این ماده به فکر پدر و مادرم نمی رسد، بلکه اگر همه متخصصان زنان و زایمان و کل دانشمندان و شیمیدان ها و زیست شناس های جهان را جمع کنید، نمی توانند به این نتایج حیرت انگیز و فوق تصور برسند.

یکی از عجیب ترین معجزه هایی که دیدم، هنگامی بود که وارد تخمک شدم می خواهم آن خبر باورنکردنی را به شما بدهم؛

 هرچند می دانم انسان، حتی تصور آن را نمی تواند بکند.

 تا وارد تخمک شدم، 23 کروموزومی که از پدرم گرفته بودم باز شدند و سی هزار ژنی که در آنبود خارج شد و کروموزومهای مادرم نیز که آنجا بودند باز شدند و مجموعا شصت هزار ژن وارد شده در تخمک حرکت و فعالیت عجیبی داشتند.
این حرکت و نشاط و فعالیت برای چه بود ؟ بعد معلوم شد که باید
هر یک از ژن های پدری، دنبال هم ردیف خود از ژن های مادر بگردد و با او جفت شود؛ یعنی ژن مخصوص قد پدر با ژن مخصوص قد مادر، و ژن رنگ چشم پدر، با ژن رنگ چشم مادر. در این شلوغی باید یکدیگر را پیدا و با هم پیوند برقرار کنند؛ اگر نه فاجعه ای حاصل خواهد شد. هر یک باید به جفت خود وصل شود و اگر اشتباها با ژن دیگری جفت شود، انسان ناقصی به دنیا می آید. منظره ای عجیب و باور نکردنی بود. تصور کنید سی هزار زن در یک سالن بزرگ باشند و همسران آنها در سالنی دیگر در بین دو سالن را باز کرده اند تا هر کسی، همسر خود را پیدا کند. زمان زیادی نیاز است تا آنها همدیگر را پیدا کنند؛ اما اگر در تاریکی باشد، دیگر پیدا کردن همدیگر، امکان پذیر نخواهد بود. خواننده عزیز می داند که ژن ها نه عقل دارند نه چشم. پس چطور همدیگر را پیدا می کنند؟؟؟ این، یکی از حوادثی است که با آن دیگر نمی توان خداوند را انکار کرد (بعدا متوجه شدم که اطلاعات موجود در سلول ما، معادل شش گیگابایت است که معادل مجموع اطلاعات موجود در کتابخانه ای مثل کتابخانه ملی ایران است).
الآن من یک انسان کامل با 46 کروموزوم شده ام؛ ولی موقعیت جغرافیایی ام، خیلی بد است. هم اکنون من در لوله رحم هستم، در لوله ای تنگ که یک بچه موش نیز نمی تواند آنجا زندگی کند؛ چه رسد به بچه انسان. باید لوله رحم را ترک کنم تا جای بزرگتری در رحم بیابم؛ ولی نمی دانم چطور حرکت کنم؛ زیرا دیگر پارو را از من گرفته اند؛ دیگر دم ندارم که با آن جا به جا شوم. پیش از این یک دم داشتم که با آن می توانستم حرکت کنم. آن دم را از من گرفتند، حالا چکار کنم ؟
ولی ایمان داشتم خالقی که من را خلق کرده است، امکان ندارد رهایم کند. و حتما مرا به جای مناسبی منتقل خواهد کرد.
بله، خداوند یکتا در لوله های رحم مادر سلولهایی خلق کرده است که خود بر آمدگی هایی مثل پارو داشتند و من را با آرامش به سمت رحم بردند به رحم که رسیدم نزدیک بود به بیرون پرت شوم، مثل دیگر تخمک های نابارور.
 

جنین به دیوار رحم چسبده است.

نا گفته نماند که من یک سلول بودم و بعد دوتا شدم؛ سپس 4 و 8 و 16 و 32 و 64 و 128؛ ولی ناگهان متوجه شدم که سلولهایی که به رحم چسبیده اند ماده ای می سازند که با آن دیواره رحم را سوراخ می کنند و در مکانی مناسب آویزان می شوند. در زبان عربی به آن علق می گویند. کار ادامه داشت تا چند هزار سلول شبیه به هم شدیم. نگران بودم زیرا اگر این کار ادامه می یافت، من به چیزی مثل یک قطعه گوشت تبدیل می شدم که نه دست دارد و نه پا؛ نه مغز دارد؛ نه قلب؛نه چشم دارد و نه گوش.
اینجا بود که یکی دیگر از معجزات خلقت رخ داد یعنی ناگهان تبدیل می شدم که همان سلول های مشابه هم، تخصصی شدند. یک سری از آنها با هم تجمع کردند و دستگاه عصبی را ساختند. این سلول ها به طرز عجیب و سریع تولید مثل می کردند؛ طوری که هر دقیقه صد هزار سلول عصبی ساخته می شد. از این عجیب تر، که این میلیارد ها عصب معجزه وار به هم پیوسته و یک شبکه عظیم خبر رسانی ایجاد کردند تا اگر میخی به کف پا فرو برود آن شبکه، به مغز خبر دهد، و مغز، با شبکه ای دیگر به ماهیچه ها فرمان دهد که پا را بکشند.

مغز جنین شکل می گیرد.

میلیاردها سلول عصبی در مغز هستند که هر یک از آنها می داند با کدام سلول باید ارتباط برقرار کند که شبکه اتصالات بدن کامل شود. می گویند مجموعا صد تریلیون اتصال در مغز ما هست؛

 (هذا خلق الله فأرونی ماذا خلق الذین من دونه: لقمان: 11 )
در هفته چهارم، حفره هایی در صورت جنین ایجاد می شودم که مخصوص چشم است و چشم به تدریج در هفته ششم تشکیل می شود.

در هفته پنجم، یک قسمت از بافت ها بر آمدگی ای گوشتی ایجاد می کند. سپس امری باور نکردنی رخ می دهد. از این بافت میلون ها سلول دست به خودکشی دسته جمعی می زنند. سلول های مانده، سلول های خودکشی کرده را می خورند و رشد می کنند. سلول هایی که رشد کرده اند انگشت ها را، و آنهایی که لطف کرده، خودکشی کردند فاصله بین انگشت ها را تشکیل می دهند (الله اکبر!!!!). اگر خودکشی دسته جمعی آنان نبود، فاصله ای بین انگشتان نداشتیم، و کار ما زار بود. اگر از خود سلول ها بپرسید که چرا خودکشی می کنید هیچ جوابی ندارند بدهند؛ می گویند ما مأمور هستیم، پدر من نمی داند، مادرم و من نیز نمی دانیم.

 هذا خلق الله فأرونی ماذا خلق الذین من دونه (لقمان: 11 )

در هفته 6 عده ای از سلول های دیگر ناگهان به تپش در آمدند و قلب را تشکیل دادند.

چه کسی این نظم دقیق را بر قرار کرده است ؟ بله، باید بپذیریم که این گونه کارهای حکیمانه و دقیق و با عظمت، نشانه خالق حکیم و قادر و عظیم است.
 

در دوران جنینی، به طور متوسط هر روز جنین 220.000.000.000.000 سلول می سازد. چرا در این میلیارد ها فرمان تخصصی شدن خطایی رخ نمی دهد ؟ پیچیدگی یک سلول، دانشمندان را حیران کرده است، و مبهوت مانده اند. چه قدرتی است که روزانه فرمان ساخت دویست و بیست میلیارد سلول را می دهد ؟ کیست که وزن جنین را در دوران بارداری سه هزار میلیارد بار بزرگتر می کند ؟

اى انسان چه چیز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته
همان کس که تو را آفرید و [اندام] تو را درست کرد و [آنگاه] تو را سامان بخشید
و به هر صورتى که خواست تو را ترکیب کرد
با این همه شما منکر [روز] جزایید
و قطعا بر شما نگهبانانى [گماشته شده] اند
[فرشتگان] بزرگوارى که نویسندگان [اعمال شما] هستند
آنچه را می‏کنید می‏دانند
قطعا نیکان به بهشت اندرند
و بی ‏شک بدکاران در دوزخند
روز جزا در آنجا درآیند

سوره الإنفطار - جزء ۳۰

منبع: دکتر صادق کرمانی


اللهم عجل لولیک الفرج

به امید ظهورش3صلوات

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
فافا 22 اردیبهشت 1392 ساعت 01:10 ب.ظ http://yamahdi1360.blogfa.com

فتبارک الله احسن الخالقین

مرده متحرک 22 اردیبهشت 1392 ساعت 01:56 ب.ظ http://www.harfedel92.blogfa.com

نمی تونیم در مقابل نعمت های خدا حرفی بزنیم.
خوشحال میشم به وبلاگ من هم سری بزنین و نظر بگذارین

خادم 28 اردیبهشت 1392 ساعت 05:18 ب.ظ http:// tobejavan.blogsky.com www.gheybat12.blogsky.com

از یک نطفه چه چیزی درست می شود! خلیفه الله!پس چرا این آب ناچیز طغیان میکند !وفکر میکند همه قدرت از آن اوست!هه
لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد