بسم الله الرحمن الرحیم
مغزی که چیزی ندیده، نشنیده و نگفته فکر نیز نمی کند
وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ
إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ
یَعْقِلُونَ (بقره آیه ی 176)
و
بحث کردن با کسانیکه ایمان نمی آورند، مانند این می ماند که کسی با کسیکه غیر از
صدای معمولی و بانگ چیزی را تشخیص نمی دهد جر و بحث کند. اینها کـَر و گنگ و کور
مادرزادی هستند. به این خاطر اینها فکر نیز نمی کنند
تفسیر
آیه...
و
مثل الّذین کفروا کمثلالّذى ینعق بما لایسمع الّا دعاءً و نداءً
و مثل و وصف تو اى پیامبر در دعوت کسانى که کفر ورزیدهاند، همچون وصف کسى است که حیوانى را که جز صدا و ندایى نمىشنود، براى نجات از خطر بانگ مىزند.
قرآن شریف در این آیه شریفه به این واقعیت مىپردازد که چرا
کافران دربرابر دعوت پیامبر (ص) به توحید و تقوا، بجاى تحقیق، به دنبالهروى
واپسگرایانه تمسّک مىجویند؟!
در تفسیر و تأویل این آیه شریفه، دیدگاههاى
متفاوتى وجود دارد:
جمعى از مفسّران با نقل
روایتى از پنجمین امام نور (ع)، برآنند که تفسیر واقعى آیه شریفه این است که:
داستان تو با کافران و دعوت آنان به توحید و تقوا، داستان بانگزدن شبان دلسوز و
آگاه به چهارپایان است؛ چرا که اینان بسان چهارپایان، تنها نداى دعوت تو را
مىشنوند و روح و جان پیام تو را درنمىیابند، و بجاى گوش جان سپردن به وحى و
تفکّر در آن، از حق روى برمىتابند و حقستیزى مىکنند.
با این بیان، آیه اینگونه
شروع مىشود:
مثلالدّاعى للّذین کفروا الىالایمان...
دیگر معتقدند
تفسیر آیه این است که: داستان ما یا تو اى پیامبر با کفرگرایان، مانند داستان
چوپان و چهارپایان است...
بعضى مىگویند منظور این
است که: وصف کافران در پرستش و خواندن بتها، بسان وصف چوپانى است که چهارپایان را
مىخواند و آنان چیزى جز صدا نمىفهمند.
با این بیان، همانگونه که
کسى که چهارپایان را با این وصف مىخواند، عنصرى ناآگاه است، کافران نیز که بتهاى
بیجان و ساخته دست خویش را مىخوانند و مىپرستند، از آنها نادانترند؛ چرا که
چهارپایان صدا را مىشنوند و مفاهیم را درنمىیابند، امّا بتها و معبودهاى اینان
صدا را نیز نمىشنوند.
و برخى مىگویند: منظور
این است که داستان کافران در این مورد که بتهاى بیجان خویش را مىخوانند، بسان
داستان چوپانى است که چهارپایان را آواز مىدهد، درحالیکه مىدانیم آنها چیزى جز
صدا را درنمىیابند.
با این بیان، دو واژه
«نداءً» و «دعاءً» با فعل «ینعق» منصوب مىشوند؛ و «اِلّا» نیز زایده است.
و دستهاى نیز اعتقاد
دارند منظور این است که: مَثَل کافران، بسان مثل گوسفندى است که بانگ بانگدهنده
را نمىفهمد.
و به عقیده ما،
دیدگاه نخست بهتر است.
صمٌّ بکمٌ عمىٌ فهم لایعقلون
آنان کر، لال و نابینا
هستند؛ از این رو، حقایق و مفاهیم ارزشمند و انسانساز آسمانى را درنمىیابند.
نکته آیه:
آدم کـَر و گنگ و
کور مادرزادی فکر نمی کند.
همانطور که آیه مطرح کرده
مغـزی که هیچگاه چیزی نشنیده و نگفـته و نـدیـده، در واقع فکر هم نمی کند و نمی
تواند بکند.
آیه بحث کردن با کسانیکه
بخداوند ایمان نمی آورند (یعنی کسانیکه برای خود موضعی دارنـد و روی آن ایستاده
اند و دنبال شناخت نیستند)، به جر و بحث کردنِ کسی با حیوان و یا با کسی که زبان
ما را نمی داند تشـبیه کرده است. در صورت "جر و بحث" با حیوان و یا کسی
که زبان ما را نمی داند، آنها از آنچه گفـته می شود فقط صدای عادی و بانگ را از هم
تشخیص می دهـند.
صدق الله العلی العظیم
الهم عجل لولیک الفرج
به امید ظهور مهدی زهرا که هزاران البته نزدیک است